tag:blogger.com,1999:blog-6252402571999216382024-03-08T10:51:20.453+03:30mhmazidigeekAnonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.comBlogger12125tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-62703339005262534382010-04-28T20:38:00.002+04:302010-04-28T20:38:50.983+04:30<div dir="rtl" style="text-align: right;">"</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">زنان و تاريخ<br />اجازه دهيد حرفم را با دو نقل قول شروع كنم: (متاسفانه اكنون به متن دقيق دسترسي نيست و نقل به مضمون ميكنم:<br />داستايوفسكي گفته: اگر يك انسان را در هر نقطهاي از جهان اعدام كنند تمام انسانها در قتل ان شريكند<br />هاينريش بل در جايي نوشت: تا زماني كه يك قطره خون از دماغ كسي ميچكد اين جنگ هنوز هم ادامه دارد( اشاره دارد به جنگ جهاني دوم )<br />به نوعي روشنفكر الماني بايد هميشه وجدان المانيها را به خاطر جنگ جهاني دوم مورد خطاب قرار دهد.<br />1- معتقدم در طول تاريخ نه تنها به زنان كه در يك مفهوم كلي به «اقليت ها» ظلم بسياري شده است. در اينجا تعداد منظور نيست بلكه اقليت از نظر در دست داشتن «قدرت اجتماعي» در همان معنا و مفهومي كه جامعه شناسان بدان اشاره ميكنند.<br />2- من به شدت متاثر از داستايوفسكي هستم. معتقدم وقتي در يك نقطهاي از جهان به يك اقليتي - حال جنسي اقليمي مذهبي و ...- ظلم و جفايي ميشود من بدليل اينكه عضو اكثريت هستم- در اينجا مرد سفيدپوست بالغ مسلمان شيعه-<br />خودم را در ان ظلم شريك ميدانم.<br />از طرفي بنا به گفته هاينريش بل تا زماني كه حتي يك ظلم كوچك وجود داشته باشد كماكان خودم را در برابر ان مسئول احسا ميكنم.<br />3- از اين ديد در اين مورد خاص كه بحث زنان هست شخصا بدليل عضويت در اكثريت- مردان- خودم را در برابر كل تاريخ زنان مقصر مييابم. و تا وقتي كه ظلم در تمامي انواع و اقسام ان جريان داشته باشد اين احساس را خواهم داشت.<br />4- به اقليتها حق ميدهم كه گاه در قضاوتهايي كه ميكنن دچار اشتباه شوند. مگر اكثريت اشتباه نميكند؟ اكثريت لحظه به لحظه در حال زير پا گذاشتن حقوق اقليت است و به دفعات مكرر دچار اشتباهات فاحش ميشود. در اين موارد من صرفا به بيا اشتباه مورد نظر ميپردازم بدون اين كه ان اقليت را مورد حمله قرار دهم. درك ميكنم كه وضعيتي پيچيده دارد و فشارهاي زيادي را متحمل ميشود.<br />5- مقالهاي كه خانم شادي صدر در مورد مردان نوشتهاند با تك تك كلماتش موافقم. تنها نكتهاي كه ميتوانم به خانم صدر بگويم اين است كه با تعميم نظرشان به تمام مردان موافق نيستم. همين و تمام.<br />6- هر وقت ميخواهيم چيزي را نقد كنيم بهتر است بين ديدگاه مورد نظر و شخص مربوطه فاصلهاي بياندازيم. در اينجا من فقط با ديدگاه خانم صدر و انهم فقط با تعميم دادن ايشان موافق نيستم. اما وقتي كه بخواهم در مورد شخص ايشان چيزي بگويم هرگز به خودم اجازه نخواهم داد حتي از كلماتي استفاده كنم كه اندكي پايين تر از شاءن ايشان باشد<br />7- «شادي صدر» براي من و هم نسلانم فقط يك اسم نيست. از ديد من نام ايشان و بسياري از فعالان زنان در حافظه تاريخي اين سرزمين ثبت شده است. ايشان و ساير ان بزرگواران اگر بارها و بارها حرفهايي به مراتب تندتر بر عليه مردان اين سرزمين بر زبان برانند بازهم از حرمت و احترامي كه براي تك تك انها قايلم كاسته نخواهد شد. هربار فقط به ان قسمت از حرفهايشان كه موافق نيستم اشاره خواهم كرد بدون اين كه فراموش كنم هر انساني به اجبار وقتي در جايگاه اقليت قرار ميگيرد به عنوان يك اصل طبيعي حق دارد طغيان كند. بخصوص كه او از بسياري از جهات از نمونههاي مشابه خود در جايگاه اكثريت برتر باشد.<br />8- اولين بار «بابك احمدي» بود كه ديد مرا نسبت به علوم انساني كاملا زير و رو كرد. به او بسيار مديونم. از او اموختم فمينيست بودن يك پز روشنفكري نيست. حتي يك انتخابي هم نيست. معتقدم ما مردان زماني به جايگاه انساني والاي خود ميرسيم كه در كنار ما زناني با همان جايگاه زندگي كنند. از اين ديد من با افتخار اعلام ميكنم يك فمينيست هستم نه براي اين كه از حقوق زنان دفاع كنم: بلكه اگر ميخواهم شخصيت خود را تعالي بخشم مجبورم به<br />وضعيت زنان در درجه اول در جامعه خود و در درجه بعد در تمام جهان حساس باشم.<br />9- من براي رسيدن به ان مفهوم والايي كه از انسانيت در ذهن دارم نياز دارم در اطرافم زناني باشند كه ازاديهاي لازم براي رسيدن به ان «خود متعالي» مورد نظر خودشان را داشته باشند.<br />در اين راه هرچقدر هم لازم باشد تا پايان عمر انواع و اقسام حرفهاي درشت تر از اين را از زنان پذيرا هستم.<br />با درود به تمام زنان و مرداني كه به تعالي وضعيت همگان بخصوص اقليتها و در اينجا بخصوص زنان جامعه ميانديشند و كمك ميكنند.</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-53770113174622703142010-04-28T20:38:00.001+04:302010-04-28T20:38:24.709+04:30<div dir="rtl" style="text-align: right;">"</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">*مردان مريخي زنان ونوسي*<br />به اين دسته بندي كلايشهاي اعتقاد ندارم كه ميگويند زنان احساسي هستند و مردان عقلاني.<br />اما مسئله اين است كه يك زن «دردي» را مطرح ميكند. در برابر مردان سعي ميكنند نوشته او را تحليل منطقي و عقلاني كنند.<br />خانم صدر از يك «درد » سخن ميگويد و در اين حال چيزي كه بيش از هميشه بدان نيازمند است «فهم و درك متقابل » است.<br />اما از ان سو مردان به تحليل متن روي مياورند. از تعميم سخن مي گيوند و بجاي همدلي و همراهي به اشكال مختلف سعي در فرار از اين موقعيت مييابنمد: از يك سو توقع دارند كه خانم صدر از همه انها عذرخواهي كند<br />از سوي ديگر ايشان را به انواع و اقسام صفات متصل ميكنند<br />ديگران سعي در تمسخر ايشان و ساير همفكرانشان ميگيرند<br />حتي در بين سعي ميشود به بررسي همه جانبه انواع و اقسام و اقسام «مغالطه ها» همت گمارند<br />دريغ از يك كلمه همدلي و همراهي<br />بنظرم خانم صدر به درستي اشاره كردهآند كه: اب در خوابگه مورچگان افتاده است.<br />تفسير من از اين قبيل واكنشها چنين است(البته كاملا تفسير شخصي است): باري ديگر فردي پيدا شده كه دقيقا پنهاني ترين لايههاي مردسالاري را هدف گرفته است.<br />طبعا بايد بداند كه در اين راه اماج حملات بيشماري خواهد بود<br />نه تنها از ناحيه مردان بلكه از ناحيه زناني كه انها هم اسير و برده نظام مردسالاري شدهاند.<br />باري ديگر بر من ثابت شد: نظام مردسالاري كثيف ترين و پليدترين آلودگي است كه جامعه بشري را فرا گرفته. تنها از اين رو كه براي برچيده شدن ان نياز به<br />تلاشهاي بسيار بسيار زيادي است</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-67555716613699457512010-04-28T20:38:00.000+04:302010-04-28T20:38:07.574+04:30<div dir="rtl" style="text-align: right;">"</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">بگذريم از اين كه لااقل كساني كه تحصيلاتشان به نوعي مرتبط با «علوم انساني» است بايد بهتر از من نوعي بدانند كه كلماتي مثل «همه » به هيچ وجه مترادف با معناي رياضي وار ان نيستند.<br />اين همه دليل ديگري بر حاكم شدن خشم مردسالار بر قضاوت مردان خشمگين</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-64765861931990413402010-04-28T20:37:00.001+04:302010-04-28T20:37:47.933+04:30<div dir="rtl" style="text-align: right;">"</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">كساني كه اين بين مدام فرياد ميكشند و هوار ميزنند: انسان انسان<br />كساني كه ميگويند: بس كنيد اختلاف انداختن و تفرقه بين زن و مرد را.<br />....<br />بنظرم به اين مساله اعتقاد ندارند كه تبعيض فاحشي بين زن و مرد در تمامي جوامع حاكم است. حال در كشوري بيشتر و در كشوري كمتر.<br />تا وقتي اين تبعيض برداشته نشود و تا وقتي با اين تبعيض مبارزه نشود صحبت از انسانيت - بنظر شخص من- حرف پوچي بيش نيست</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-89684576331212546252010-04-28T20:37:00.000+04:302010-04-28T20:37:07.103+04:30<div dir="rtl" style="text-align: right;">"</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">دوستي نوشت كه شادي صدر به درتسي مفهوم دموكراسي را درك نكرده. خوشحال ميشوم اگر ايشان و ساير دوستان چندين مطلب در مورد مفهوم دموكراسي بنويسند. ابتدا بگويند به كدام يك از الگوهاي رايج از دموكراسي در دنيا معتقدند؟ يا اگر الگوها را قبول ندارند الگوي مفهومي خود را از دموكراسي تشريح كنند. تا ان وقت من نوعي بدانم كه ايا با تعريف شما از دموكراسي خانم صدر دموكراسي را عميق فهميده يا سطحي؟<br />بگذريم از اين كه من شخصا متوجه نشدم ارتباط دموكراسي با نوشتههاي خانم صدر چيست؟<br />اما من شخصا به اين تعريف دموكراسي اعتقاد دارم:<br />*حاكميت اكثريت در عين دفاع از حقوق اقليت*</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-18661947033628096692010-04-01T02:59:00.000+04:302010-04-01T02:59:20.563+04:30<div dir="rtl" style="text-align: right;">"</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">نامت را در هيچيك از شعرهايم نمینويسم<br />از تو<br />با هيچكس<br />حتی در لفافه<br />حرف نمیزنم<br />در جمع،با تو چون غريبه سخن میگويم<br />.<br />از رسوایی میترسم<br />پنهانی به ديدارم بيا<br />همچنان پذيرای تو خواهم بود<br />در حياط خلوت روحم<br />كه مخصوص ملاقاتهای خصوصی است.<br /><br />* حافظ موسوی</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-71864585094812835102010-04-01T02:58:00.000+04:302010-04-01T02:58:18.646+04:30اتهام محاربه به دختر جوان - اختصاصی گودر<div style="text-align: right;"><a dir="rtl" href="http://www.google.com/reader/item/tag:google.com,2005:reader/item/95ca458ece85b80c">اتهام محاربه به دختر جوان - اختصاصی گودر</a>: "</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">بنا به گزارش رسیده ، به نقل از یک مقام آگاه حکم محاربه ی دختر جوانی مراحل تایید نهایی را پشت سر گذاشته است و به زودی به اجرا گذاشته خواهد شد<br /><br />نام : نرگس<br />نام خانوادگی : چشمت<br /><br />اتهام :<br />محاربه ، اقدام علیه امنیت دلّی<br /><br />شرح علت دستگیری :<br /><br />وی در لباس نفاق به گونه ای عمل میکرد که صلح پنداشته شود ،<br />اما در واقع شیوه ی این خانم فریب جنگ داشت .<br /><br />با هوشیاری سربازان گمنام ، تلاش های این خانم برای براندازی نرم خنثی شد ،<br />همچنین در بازرسی بدنی وی تعدادی سلاح مرگبار<br />با تیرهای غم -برای نشانه روی دل عشاق-<br />و تعدادی اسلحه ی سرد معروف به مژگان کشف و ضبط شد<br /><br />لازم به ذکر است که این خانم رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی را<br />در بنیاد خیال پروری ادب پارسی که بودجه اش از طریق نهاد های<br />مشکوکی تامین می شود گذرانده است<br /><br />متهم در آخرین اعترافات خود ،از ارتباط با افراد این انجمن از جمله حافظ و سعدی و مولوی خبر داده است<br /><br />اخبار مرتبط :<br /><a href="http://hafez.recent.ir/default.aspx?item=1047">http://hafez.recent.ir/default.aspx?item=1047</a></div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-13160604052760563082010-04-01T02:48:00.000+04:302010-04-01T02:48:26.459+04:30<div dir="rtl" style="text-align: right;">"</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">کاش دلتنگي نيز نام کوچکي مي داشت<br />تا به جانش مي خواندي:<br />نام کوچکي<br />تا به مهر آوازش مي دادي،<br />همچون مرگ که نام کوچک زندگي ست...<br /><br /><br />- شاملو</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-15201551570972215672010-04-01T02:43:00.000+04:302010-04-01T02:43:33.675+04:30ابن هرجا<div style="text-align: right;"><a dir="rtl" href="http://www.google.com/reader/item/tag:google.com,2005:reader/item/4fff748c8d690f97">ابن هرجا</a>: "</div><div style="direction: rtl; text-align: right;">هر جایی شد<br />آنکه به جستجوی تو<br />هر جایی را گشت</div>"Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-74959151019953842582010-03-22T14:17:00.001+04:302010-03-22T14:17:10.153+04:30formspring.meAsk me anything <a href="http://formspring.me/mhmazidi" target="_blank">http://formspring.me/mhmazidi</a>Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-8494449490028686082007-07-12T13:05:00.000+03:302007-07-12T13:09:16.698+03:30تست ویدیوییببينيم كار ميكند يا نه؟Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-625240257199921638.post-32445746658711169672006-08-26T10:11:00.000+03:302006-08-26T10:13:15.517+03:30سلام.اين فقط جهت شروع هست.Anonymoushttp://www.blogger.com/profile/16478100073294566148noreply@blogger.com0